اگر در حال غرق شدن بودی، برای نجات تو می آمدم،
در پتویم می …
شعر یازدهم: چکمهی قرمز گمشده
شعر نهم: راه
شعر هفتم: مختصر گزارشی از یک تابستان
شعر ششم: رفتن
شعر چهارم: پشیمانی
بزرگترین گناهی را که یک انسان می تواند مرتکب شود
مرتکب شده ام ، …
شعر سوم: ده سال صبوری
شعر دوم: چیزی برای گفتن
شعر اول: “کبوتر اشتباه کرده است”
کبوتر اشتباه کرده است.
چه اشتباهی.
سوی شمال رفت، به جنوب رسید.
فکر کرد …
مثل
مثل بارانی نرم
مثل گذشتن آرام قایقی تفریحی
در بامدادان از کنار نیها و …
عکس
مقاومت با حرفهای بزرگ شروع نمیشود
مقاومت با حرفهای بزرگ شروع نمیشود
بلکه با کارهای کوچک
مانند خشخش آرام طوفان …
نوحه
حالا اینجا در امتدادِ آب ممتدِ عمیق
که فکر کردم فکر کردم که تو …
گوزنها
پرسیدم هنوز دوستم داری
و تو پس از سکوتی طولانی
گفتی «نگاه کن» «دور …
شام بد
در زیر چراغ، دور میز
ساکت غذا میخوریم: دستاهایمان
به مانند لکههای سفید میآیند …
مثل جزیرهی مرغان دریایی
همانطور که این جزیره از آنِ مرغان دریاییست
و مرغان دریایی از آنِ فریادهایشان…