اگر میخواهی بعدها
با دوستانت یا تنها بخندی
حالا باید عکسی بگیری
دیشب من در شب نشانده شدم
با پاهای خودم
با دستهای خودم
(به واقع هر کاری را همیشه
خودمان میکنیم)
درهم شکسته بر صندلی مینشینم
دیشب، قلمی در دستم
و سطری از این حالت
گذر زمانِ من
به ساعت دیواری گوش میدهم
که شب را میزند
که عشق را میزند
وقت محلی را میزند
نوشتم راهی در بیرون
راهی در درون
قرارهای خاصی میگذارم
از کاغذ، گل سرخی میسازم
کلاهی را تا نمیکنم
نه، دیشب کلاه نه.
فردا شاید
اگر همه تصمیم بگیرند که باید
من در شب نشانده شدم
دیشب، به سختی
یه شهر گوش بده
با نفس من هم نفس شو
حالا باید عکسی بگیری
اگر میخواهی بعدها بخندی
با دوستانت یا به تنهایی.