شعر هفتم: مختصر گزارشی از یک تابستان

شعر هفتم: مختصر گزارشی از یک تابستان


شعر هفتم: مختصر گزارشی از یک تابستان

آتش،از چهارگوشه تابستان شعله می کشد

 جنگل اقاقی‌ها مستانه سبز می شود

روحِ سبز شراب از تاکستان‌ها می‌درخشد

شقایق‌ها بر گندم زار خون می‌ریزند

تاریکی می رسد

و ماه بر پلِ نقره ای قدم می زند

جهان مثل نانی تازه از تنور درآمده‌است

و شب آنرا می‌بلعد

 

یان اسکاسل شاعر چک تولد 1922 مرگ 1989. میلان کوندرا در رمان “جهالت” از او چنین نقل می کند:” اسکاسل از اندوهی می‌گوید که فرایش گرفته، دلش می‌خواهد آن  را بردارد و به دوردست‌ها ببرد، با آن خانه‌ای بسازد، خود را سیصد سال در آن حبس کند، و در این سیصد سال، در را باز نکند، در را به روی هیچ کس باز نکند!”.

درباره‌ی مودب میرعلایی

مؤدب میرعلایی، شاعر و مترجم، متولد ۱۳۴۶ است. ادبیات فارسی و سپس فرهنگ و زبان‌های باستان خوانده است. در هلند تعلیم و تربیت خوانده و به عنوان مددکار اجتماعی مشغول به کار است. وی سال‌های بسیار است که آثار شاعران مدرن هلند و بلژیک را ترجمه می‌کند. از او کتابی با عنوان «اکفراسیس» در نشر چشمه منتشر شده است.

2 یادداشت

  1. کاش وقتی میرفتیم روی 500 شعر همشون به ترتیب و لیست میومد:|

  2. شعرهشتم از قلم افتاد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.