۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبچون آبشار
اگرچه همیشه مرا میفریبی عشق من هماره در من حاضری، بیتردید! چون آبشار که آب -همیشه همان آب- مدام ترکش میکند ولی سقوط بهجا میماند هماره در همان مکان.
ادامهی مطلب