۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلببوسه
روی تکهای دستمال دستشویی شناور در شاش پاییننرفته نقش کامل لبهای یک زن. خوش باش، ناتان! فاضلاب برایت بوسهی سرخ بزرگی فرستادهاست. آه، چیزی هدر نمیرود اگر از انسانی باشد.
ادامهی مطلب