با واژههایم جهان را فتح میکنم
زبان مادری را فتح میکنم
فعلها، اسمها، علم …
من باران را به تو میبخشم | نزار قبانی
من همانند دیگر عاشقانت نیستم، بانوی من!
اگر کسی به تو ابری داده باشد…
نیستی | گونار اِکِلوف
ای حاضرِ پنهان | گونار اِکِلوف
مرا مپرس |گونار اِکِلوف
نانوشتن از تو | جین ورلی
بخیههات
پاره شدن ، صورتت
افتاده ، لبهات
سیمانیشدن ، زبونت رو
گَرد گرفته …
همه ي مقصود من | گونار اِکِلوف
شعر من | فرریرا گولار، چند شعر
فرریرا گولار، شاعر بزرگ برزیلی در سال ۱۹۳۰ به دنیا آمد و در دسامبر …
ادامهی مطلباین زن | فرریرا گولار
این زن
هنگام که آواز میخواند
پرندهای را به خاطرم میآورد
اما نه پرندهای …
شادی | فرریرا گولار
چنانکه خود را بر شادی گشادی
بر رنج هم بِگُشا
که میوهی شادیست
و …
شعر | فرریرا گولار
دوست ندارم شعر را،
توهم شعر را:
میخواهم صبحی را برگردانم
که زباله شد،…
یک زندگی گهی | فرریرا گولار
در سایه | فرریرا گولار
در خانهای در محلهی ایپانما
در احاطهی درختان و کبوتران
در سایهی گرم عصر…
رنج | فرریرا گولار
رنج
ارزشی ندارد.
نه هالهایست بالای سرش،
نه هیچ بخشی از تن تاریکات را…
به سمت شهرهای جنوب | فرریرا گولار
به زیر کف اتاق
در طلق خاک اسیر
چه کسی سخن میگوید؟
در آن …