و تو
ای حاضرِ پنهان از نظر
بازوانت را حلقه به دور خود احساس میکنم
تو گذاشتی پستانت را ببوسم
آن یکی پستان ِ روی قلبت را
و رفتی
بعد از آنکه بوسه بر چشمانم نهادی
اثری از : مهشید شریفیان، گوناراِکِلوف
و تو
ای حاضرِ پنهان از نظر
بازوانت را حلقه به دور خود احساس میکنم
تو گذاشتی پستانت را ببوسم
آن یکی پستان ِ روی قلبت را
و رفتی
بعد از آنکه بوسه بر چشمانم نهادی