نور، نخستین حیوانِ مشهودِ آن نامشهود است.
لزاما لیما
این کتاب را …
ادامهی مطلبباید باران ببارد!
خشکسال است در نور و
خاکستر میگرید چون مادرم،
بدون اشک.…
چنان که دریا تعقیبام کرده باشد و
بازوانش را
پرتاب کردهباشد به سویم
در …
همچون زنانی که برمیگردند
کوزه به سر، کوزه به دوش
از غیبت کنار چشمه…
آگهی من
در روز عزای من:
بگذار بهخواب رویم
هر کدام تنها
کنار هم.…