تنت میتواند زندگیام را پر کند
عین خندهات
که دیوار تاریک حزنم را …
دلم میخواست از زهداِن تو زاده میشدم
چندی دروِن تو زندگی میکردم.
ازوقتی تو …
در اندیشهی زنی که خودکشی میکند
تهیایی هست
که فقط در دمای صفر پر …
شبِ بیکران،
همه به خواب میروند
جز نامِ تو.…
جهان بزرگ است و جا میشود
در این پنجرهی رو به دریا.
دریا بزرگ …
و اینک
زندگانی حقیرِ این جانبهدربردهی فاجعهی عشق
آغاز میشود:
سلام، سگانِ کوچک،
سلام، …
۱. آنتونیو گاموندا، در جایی مینویسد: «شعر پس از کتابت، دیگر به قلمرو عمومی …
ادامهی مطلبماگنوس سیگوروسون، شاعر و مترجم ایسلندی، در سال ۱۹۸۴ میلادی به دنیا آمد. کتاب …
ادامهی مطلبصبح
و تنم با آواز دیگرگون پرندگان،
با گلهای سپید سپیدهدمان
و نسیمی که …
نشاط پائیز و
باران.
جراحتی بر اطلسیها
و دستی که در خلاء ردپاها را …
همسرایان میخوانند:
“تو که چشای سرخ داری،
علامتِ تو سینهتو، به ما نشون نمیدی؟”…
به رودخانه رفتیم،
از سنجاقکهای آبی یاد گرفتیم
که نگاهمان را پاس بداریم و …