خدا را بیدار نکنید سارا سمیعی شعرها خدا را بیدار نکنیدبه خوابی عمیق فرو رفته استرؤیای او منم… ادامهی مطلب
صدسال سارا سمیعی شعرهاصد سال خوابیده بودم.شاهزادهای سوار بر اسبِ سفید آمدزیبا بود و ساده … ادامهی مطلب
دانشآموز سارا سمیعی شعرها پنج شنبه خواهم نوشت، یکشنبه خواهم نوشتوقتی به مدرسه نرومداستان خواهم … ادامهی مطلب
آنقدر خوابت را دیدهام سارا سمیعی شعرها آنقدر خوابت را دیدهامکه واقعیتت را از دست دادهایآیا هنوز نرسیده … ادامهی مطلب
باد سارا سمیعی شعرهامن بادِ سرخوشم، شبحِ تیزرو با صورتِ شن و تنپوش آفتاب گهگاه ملول در … ادامهی مطلب
نامِ حقیقی سارا سمیعی شعرها قصری که تو بودی را بیابان خواهم نامیداین صدا را شب، جسمیتات … ادامهی مطلب
کلوتیلد سارا سمیعی شعرها شقایقِنعمانی و تاجالملوکدر باغ روییدهاندهمانجا که اندوه میخوابدبین ِ … ادامهی مطلب
دُردرِخت سارا سمیعی شعرهاآسمانت همیشه کمی آبی صبحگاهانت اغلب کمی بارانی دُردرِخت شهرِ به غایت زیبا گورستانِ … ادامهی مطلب
کیمیای کلام سارا سمیعی شعرها رنگ بخشیدم به حروفِ صدادار:آ: سیاه ، اُِ: سفید، ای: قرمز، اُ: … ادامهی مطلب
کلاغها سارا سمیعی شعرها خدایا وقتی که دشت سرد است و در روستاهای درمانده, در طبیعت بیگل,… ادامهی مطلب
به یک زن رهگذر سارا سمیعی شعرها خیابان پرهمهمه اطرافم زوزه می کشیدبلند و باریک، سخت عزادار و با … ادامهی مطلب