در فلک رفیع شعر
یا نغزتر
در خاک یا عالم شعر
که شاملِ افلاک، …
مویه ای برای پرنده ی چسترکارمایکل
آواز میخوانند در ملودیاسپرینگ، تمام دخترکان
میرقصند در ملودیاسپرینگ، تمام پسرکان
گره میخورند به …
باری چهکسی گفت
خوش و زیباست چون دریا
خوش و زیباست چون دریا
تاریک است صورت درونی سکوت من
بیکرانهاست آن زن…
«موهایت در آمده است.»
«موهایت در آمده است.»
در تنهاییام آواز میخوانم
و نوازششان میکنم.…
آفتاب ِ من
آفتاب پرندگان را گرم میکند و من
تو را به خاطر میآورم آفتابِ من…
به کجا گریختهای
به کجا گریختهای که من نیستم و دستانم؟
از توام من
چون آب
آنجا …
سخن بگویید، کارگران عشق!
کجا به سر میرسد
چندان ویرانی و چندین زیبایی؟
کردهایم و نکردهایم
سخن بگویید،…
مگر آنکه
دیگر نمیتوانم تنها بمانم
مگر آنکه تو بروی
ای خورشیدی که از خونم گذشتهای.…
خواهم مُرد
روشن است که خواهم مرد و مرا خواهند برد
در استخوانها یا خاکسترها
و …
غیابت
نمیدانستم که
نداشتنت میتواند شیرین باشد چون
صدا کردنت برای اینکه بیایی هرچند
نمیآیی …
شاخهای که میشکند
یک سنگ قبر
هیچکس انقلاب را متوقف نمیکند
آن گامها: دنبال او میگردند؟
آن ماشین: دمِ خانهی او میایستد؟
آن مردان، در …
مردِ تنها
وقتی با پاییزت بر شانهها
از میان پنجرهام
میگذشتی ای اردیبهشت
و علامت میدادی …
در ساعت دوی شب
تنها نمیروم،
وقتی از تو میروم
و جدا میشوم
در ساعت دوی شب
در …