روشن است که خواهم مرد و مرا خواهند برد
در استخوانها یا خاکسترها
و بر زبان خواهند آورد
کلمات را و خاکسترها را
و من مرده خواهم بود
به تمامی.
روشن است که به آخر خواهد رسید
این حکایت
این دستان پرورده به دستان تو
دوباره به رطوبت خاک
اندیشه خواهند کرد.
نه تابوت میخواهم من
نه لباس
چرا که لای و لجن سرم را تقبل میکنند
که پیشابِشان مرا میبلعد
حالا
عریان از تو.