برجهای بلند.
رودهای بلند.
پریچهر،
حلقهی عروسی را بگیر
پدربزرگهایت برایت آوردهاند.
هزار دست به زیر خاک
دلشان برایش تنگ میشود.
من،
میخواهم در دستهایم
گل بیشمار انگشتان را لمس کنم
و اشارات حلقه را.
خودش را نمیخواهم.
برجهای بلند.
رودهای بلند.