غولی بود با چشمان آبی ،
که به زنی یاریک اندام دلداده بود.
رویای زن خانه ای کوچک بود ،
خانه ای با باغچهای پر از یاس،
که باروری در آن شکوفا بود .
غول او را دیوانه وار دوست داشت ،
دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود .
نمی توانست خانه ای این چنین بسازد،
نمی توانست درِ خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری را بکوبد.
غولی بود با چشمان آبی ،
که عاشق زنی باریک اندام شده بود،
زنی باریک اندام و ریز نقش زنی ،
که آغوشش برای آسودگی باز
و از گامهای بلندِ در راهِ غول خسته بود.
با غول چشم آبی وداع کرد ،
و در دستان مردی ثروتمند و ریز اندام
به خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری رفت.
غول چشم آبی حالا خوب می داند.
در خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفاست،
برای عشق اش
حتی گوری هم کنده نمی شود.
مرسي ار حُسن ِ انتخابتون
ممنون از ترجمه هاتون… سایتتون و اکیپتونو…
ممنون از انتخاب های خوبتون … چقدر شعر خوب …
سلام و عرض ادب دارم خدمتتون کارهاتون خیلی قشنگه امیدوارم همیشه پاینده و کامیاب باشید