ریموند کارور: ترس

ریموند کارور: ترس


ترس از اینکه پلیس جلوی ماشین را بگیرد

ترس از اینکه شب خوابم ببرد

ترس از اینکه شب خوابم نبرد

ترس از طغیان گذشته

ترس از پروازِ حال

ترس از تلفنی ک نصفِ شب زنگ بخورد

ترس از امواج الکتریکی

ترس از خدمتکاری که  روی لُپ اش خال دارد

ترس از اضطراب

ترس از شناسایی زوریِ جنازه ئ دوست ات

ترس از بی پولی

ترس از پولِ زیادی ، (هرچند کسی باور نمی کند)

ترس از پرونده های روانی

ترس از اینکه دیر ، ترس از اینکه زودتر از دیگران برسی

ترس از پاکتی بر روش دستخطِ بچه هام

ترس از اینکه پیش از من بمیرند و من احساس گناه کنم

ترس از زندگی با مادرم ، در این سن که هر دو پیر محسوب می شویم

ترس از پریشانی

ترس از این ک روز با نوشته ای غمناک شب شود

ترس از اینکه بیدار شوم و تو رفته باشی

ترس از این که عاشق نباشم ، به اندازه کافی عاشق نباشم

ترس از مرگ

ترس از عمرِ طولانی

ترس از مرگ

( این را که یکبار گفته بودم )

.ریموند کارور: ترس

 

درباره‌ی باهار افسری

باهار افسری، شاعر، مترجم و‌ مدرس . متولد ۱۳۶۳ در شیراز . دانش‌آموخته‌ی رشته مترجمی و مطالعات ترجمه در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس. موضوع پایان‌نامه ارشد وی «بررسی performabilty و Readability شش ترجمه فارسی نمایشنامه‌ی در انتظار گودو از منظر تئوری اسکوپوس» بوده است . او عضو انجمن صنفی مترجمان ایران است و دبیر بخش شعر جهان نشریه ادبی مایا بوده است و با نشریاتی همچون نیویورکر فارسی، نوشتا، شبکه‌ آفتاب، تاک، همکاری داشته و از وی آثاری در چند آنتالوژی از جمله «این روشنای نزدیک » به چاپ رسیده است. ترجمه یک مجموعه داستان به نام "هر چیزی ممکن است" نوشته ی الیزابت استراوت از وی توسط نشر نفیر منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.