همانگاه که صبحانهات را آماده میکنی، به فکر دیگران باش.
(غذای کبوتران را از یاد مبر)
همانگاه که هزینهی جنگ را تامین میکنی، به فکر دیگران باش
(آنها، که در پیِ صلحاند را از یاد مبر )
همانگاه که قبض آب را میپردازی، به فکر دیگران باش
(همانها که ابرها را تیمار میکنند )
همانگاه، که به خانه بازمیگردی، به خانهات، به فکر دیگران باش
(آدمهای کمپ را از یاد مبر )
همانگاه که خوابیدهای و ستاره میشماری، به فکر دیگران باش
(آنهایی که جایی برای خوابیدن ندارند)
همانگاه که با استعارهها، در پیِ بیانِ خودی، به فکر دیگران باش
(آنهایی که حق حرفزدن ندارند)
همانگاه که دوردستها به فکر دیگرانی، به فکر خودت باش
(بگو: کاش فقط کاش شمعی بودم در دل تاریکی)
با تشکر از سرکار خانم افسری جهت ترجمه زیبای شعر بهفکر دیگران باش از محمود درویش. پیشنهاد میکنم اگر سرکار همچنان علاقهمند ترجمه اشعار محمود درویش هستید کتابی چاپ کنید که شعر عربی و ترجمه فارسی آن کنار هم باشند. و اگر کتابهای شما همچین خصوصیتی دارند با ایمیل به بنده اطلاع دهید تا به هر نحوی شده نسبت به نهیهٔ آن اقدام نمایم. با تشکر
شعری بود بس زیبا از شاعر خون و درختان نارنج