الهه‌ی اسیر | امی لاول

الهه‌ی اسیر | امی لاول


بالای بام

روی سرِ گردانِ دودکش

من خُرده های لعل بنفش را دیدم

آبی و کهربایی ، می درخشیدند

دمی

در انتهایِ دور خیابانِ غبارآلود

از میان سیل آسای باران ،

می آمد

تالالویی سرخ

ماهتاب را می نگریستم

در حریری از سبز روشن آرمیده بود

بال های اوست

بال های الهه ای

که روی ابرها قدم می زد

که پر و بال رنگین کمانی اش را تکیه داده بود

مایل بر مسیر گذارهای باد

مدت ها بود ، در پی اش بودم

با چشمانی خیره و سکندری هایی که می خوردم

غمم نبود که پشت سرش می کشاندم

چشمانم پُر از رنگ بود :

زعفرانی ؛ یاقوتی ؛ زردی های زمردی

و نیلیِ الماس

رشته ئ رُزها ، چینه های یاقوتِ زرد

ذرات نارنجی ، مارپیچ های شنگرف

خال خالِ طلاییِ گلبرگ های داوودی

سرخابی ِ بی قرارِ گل ادریس

در پی اش می رفتم

به تالالو بال هایش می نگریستم

در شهر او را یافتم

شهری با خیابان هایِ باریک

درباز رو در رو شدم با او

لزران و ناآرام

با ریسمان بال های رقصانش را بسته بودند به دو سو

عریان بود و سرد

چون آن روز باد می وزید

در غیاب آفتاب

مردان بر سرش چانه می زدند

داد و ستدِ نقره و طلا

با مس و گندم

قیمت هایشان را درون بازار بلند داد می زدند

الهه ، می گریست

صورتم را پوشاندم ، گریختم

و باد ِ خاکستری ، پشت سرم سوت می کشید

در امتداد خیابان های باریک

 

درباره‌ی باهار افسری

باهار افسری، شاعر، مترجم و‌ مدرس . متولد ۱۳۶۳ در شیراز . دانش‌آموخته‌ی رشته مترجمی و مطالعات ترجمه در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس. موضوع پایان‌نامه ارشد وی «بررسی performabilty و Readability شش ترجمه فارسی نمایشنامه‌ی در انتظار گودو از منظر تئوری اسکوپوس» بوده است . او عضو انجمن صنفی مترجمان ایران است و دبیر بخش شعر جهان نشریه ادبی مایا بوده است و با نشریاتی همچون نیویورکر فارسی، نوشتا، شبکه‌ آفتاب، تاک، همکاری داشته و از وی آثاری در چند آنتالوژی از جمله «این روشنای نزدیک » به چاپ رسیده است. ترجمه یک مجموعه داستان به نام "هر چیزی ممکن است" نوشته ی الیزابت استراوت از وی توسط نشر نفیر منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.