تنها دندان روسپی پیری
که گمنام مرده بود
روکشی طلایی داشت.
مابقی
طبق قراری …
زن و مرد در بیمارستان صحرایی | گوتفرید بن
مرد:
اینجا این ردیف لگنهای فروریخته
این ردیف پستانهای متلاشی شده
تخت کنار تخت. …
دوران خوب نوجوانی | گوتفرید بن
دهان دختری که مدتها در نیزار افتاده بود
جویده شده به نظر میرسید.
وقتی …
گل مینا | گوتفرید بن
یک رانندهی غرق شده
از شرکت آبجوسازی را
بر تخت گذاشتند.
کسی شاخه گل …
گوش کن! | گوتفرید بن
گوش کن، آخرین شب چنین خواهد بود،
شبی که هنوز میتوانی قدم بزنی:
سیگار …
موسیقی «بلوز» طبقهی متوسط | هانس مگنوس انتسنزبرگر
زندگینامه | هانس مگنوس انتسنزبرگر
بعدها دانستم
که جمعه-روزی بود
من بیرون آمدم
جیغ زنان، از تابوت خود،
از …
اخبار شب | هانس مگنوس انتسنزبرگر
قتل عام
بخاطر یک مشت برنج،
میشنوم، برای هر کس در هر روز
مشتی …
پژوهشی درباره انگیزهها | هانس مگنوس انتسنزبرگر
جنگ، مثل… | هانس مگنوس انتسنزبرگر
برق می زند،
مثل بطری شکستهی آبجو زیر آفتاب
در ایستگاه اتوبوس در برابر …
دفتر یادداشت | هانس مگنوس انتسنزبرگر
فرسوده، با ردهای کوچکی بر چرم،
مستعمل، کتابفروشان آن را چنین میگویند،
پیر، اما …