گوش کن، آخرین شب چنین خواهد بود،
شبی که هنوز میتوانی قدم بزنی:
سیگار «جونو» میکشی،
آبجوی « وورتزبورگر هوفبروی» مینوشی، سه تا، و روزنامهی “ئونو” را میخوانی،
همانطور که او روزنامهی “اشپیگل” را، و تو تنها نشستهای
کنار میز کوچک، در دایرهی بسته،
چسبیده به بخاری، چرا که گرما را دوست داری.
پیرامون تو
انسان و دریوزگیهایش
یک زوج و سگی مطرود.
بیش از این تو نیستی، نه خانهای، نه تپّه ای
برای آرزو کردن در قلمرویی آفتابی،
دیوارها همیشه تنگ تو را در بر گرفتند
از تولد تا این شب.
بیش از این تو نبودی، گرچه زئوس و همهی قدرت،
کهکشانها، ارواح بزرگ، همهی خورشیدها
برای تو آمدند، از تو جاری شدند
اما تو بیش از این نبودی، به پایان رسیدی، همانگونه که آغاز شدی ـ
آخرین شب ـ شبات به خیر.
- Juno
- Würzburger Hofbräu
- Uno
- Spiegel