۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبسرود نخست
كاش مرا به بوسههاى دهانش ببوسد. عشق ِ تو از هر نوشاك ِ مستىبخش گواراتر است.
ادامهی مطلب