چشم را خیره میکند تیغ آفتاب
پژواک پریان پرده آسمان را میدرد
بوق تاکسیها در خیابان منعکس میشود
بوق خراب ماشینها صدای بزغاله میدهد
آسمان با کلمهها پوشیده شده ست
روز با کلمهها پوشیده شده ست
شب با کلمهها پوشیده شده ست
خدا با کلمهها پوشیده شده ست
آگاهی با کلمهها پوشیده شده ست
ذهن با کلمهها پوشیده شده ست
مرگ و زندگی با کلمهها پوشیده ست
کلمهها با کلمهها پوشیدهاند
عشاق با کلمهها پوشیده شدهاند
قتلها با کلمهها پوشیده شدهاند
جاسوسها با کلمهها پوشیده شدهاند
دولتها با کلمهها پوشیده شدهاند
گاز خردل با کلمهها پوشیده است
بمبهای هیدروژنی با کلمهها پوشیده شدهاند
«اخبار» جهان با کلمهها پوشیده شده ست
جنگها با کلمهها پوشیده شدهاند
پلیش مخفی با کلمهها پوشیده شده ست
قحطی با کلمهها پوشیده شده ست
استخوان مادران با کلمهها پوشیده شدهاند
اسکلت کودکان با کلمهها پوشیده شدهاند
ارتشها با کلمهها پوشیده شدهاند
پول با کلمهها پوشیده شده ست
دارایی بالا با کلمهها پوشیده شده ست
جنگلهای فقر با کلمهها پوشیده شدهاند
صندلی الکتریکی با کلمهها پوشیده شده ست
جمعیت پرفریاد با کلمهها پوشیده شده ست
رادیوهای غول آسا با کلمهها پوشیده شدهاند
دوزخ تلویزیونی با کلمهها پوشیده شده ست
۲۳ مارس ۱۹۹۷، ۵ صبح
اسمش را گذاشته اند احساسات سرکوب شده
اما یک آن ,
چنان یقه ات را می گیرند
که می فهمی
آنکه سرکوب شده تویی
نه احساست !
ما گاهی می بازیم ,
چون به اندازه ی احساسمان قوی نیستیم
نام شاعر :
#الهام_ملک_محمدی
زیبا
نئجه آدام اولمادین سن…