و ماه
کَفَنی بود در مرداب.
و بیدها، به حزن
برف نخستین را به بر میگرفتند.
برف.
پایِ برهنه
بیمقصود
در کنارهها قدم میزند.
جهانِ بیخواب
محورش را، بنیادهایش را گم میکند.
هفت ستاره محو میشوند
و شب
ناخنهایش را تیزتر میکند.
صدا میافتد و
این خموشی
زمین را
به سوی خلا سوق میدهد.
برف نخستین
اثری از : محسن عمادی کلارا خانس