اناری شکسته ام
نهری که آرام از شب جاری ست
رفتنم را اگر بخواهی
می روم
اگر بخواهی می مانم
رفتنم را اگر می خواهی
می روم
اما این بار نه من
و نه پرنده های پاییزی
هیچ کدام باز نمی آییم
شاخه های گیلاس با خود می برم
تمام روزهای خوب و بد را
که با تو سپری شد
به جا می گذارم
درد همان درد و آسمان
همان آسمان ست
چیزی عوض نخواهد شد
می روم با باران ها یکی شوم
ترانه ای نسروده و بی شاعرم
شاید هم کمی زرد
چنان عکس های قدیمی
و شاید هم در زبان کودکی
زمزمه خواهم شد
عمق بودن ها کوتاه
و تمام کلمات
موقتی اند
به غیر از مرگ
هیچ چیز عوض نخواهد شد
درد همان درد و آسمان
همان آسمان ست