صورت ات
شبیه روزهای اول
جمهوریت بود
برخاستم و آشفته
به هر سمتی سرک کشیدم
شعر خواندم
آن قدر که به سن شعر رسیدم
نفس هایت!
مملو از
عطر میخک و صمغ بود
گرمی اش را روی تنم
حس می کردم
کهنه می شدم
از بین می رفتم
و تنها زیبایی تو بود
که باقی می ماند