تو هفت سال از من بزرگتری ولی این، چیزی را اثبات نمیکند. درخت غوشهای از پنجرهام میروید. درخت کاملن خمیدهاست دیگر تنها از پرندگان یادداشت بر میدارد،
صبح بر ساحلی نشستم وقتی مرغ نوروزی بر صخرهای نشست با ابری در منقار، میدانست که ابر ابر نیست
که خورشید آرمیدن را آسان نمیکند هر صبح بدون عشق محض