اطمینان ندارم
اگر او بود اوضاع بهتر میشد
ولی همیشه دلم برای تروتسکی تنگ میشود
حالا که جادهها پر از گودال است،
گودالهای پر از نفت و لجن.
بهار است،
همسایهام روی خطوط تلفن دو سار دیدهاست
آنقدر تنهاست که این چیزها به چشمش میآیند
و حتی حوصله میکند بیاید و برای من تعریف کند.
انقلاب، آری. اما طغیان
منظورم همان انفجار تروتسکی،
اشتباهی بیش نبود.
دلم همیشه برایت تنگ است
برای اتوبوسها، روزهای جنگ
لکههای روی جادهها
آن چیزهای فریبنده،
کسی برنده نمیشود
اما دلم میخواهد تروتسکی را ببینم
در جشن پیروزی
هنگام تابستان
وقتی تمام وسایل خانه را
بیرون بردهایم.
تروتسکی
اثری از : محسن عمادی پنتی ساریکوسکی