«باد حرف میزند.» اگر باد واقعن حرف میزند
میشود آیا کلماتش را تحمل کرد؟
کلماتی چنین تهی، چنین سخت، چنین هوسباز؟
و در فاصلهی میانشان:
نمک، وحشت و جنون:
موجِ سیاهِ بلندِ بیصدایی
که میروبد ساحل را
از خانه، درخت، زباله.
میشوید چشمهای تو را.
اگر احساسی داشتم.
اگر چیزی بودم.
اگر خودم بودم.
رفته.
اینجا چیزی نیست.
جز یک شهیق:
به پیش میرود،
به پس میرود هوا،
زود
میبارد.
باد حرف میزند
اثری از : لاسّی نومّی محسن عمادی