در شهر اسکوپیه
آنجا که از دامنهی تپهها
هندوانه و شراب میتراود
در شهر …
ادامهی مطلب«باد حرف میزند.» اگر باد واقعن حرف میزند
میشود آیا کلماتش را تحمل کرد؟…
شادترین موقع روز
هنگام صبح، ظهر و باز
با غروب که کوتاه میکند قصه …
این درخت
حالا
پر از شکوفهاست،
از یاد برده شاخههای کوچکش را
ریشههایش را،…
شعرهای عجیب بسیاری نوشتهام دربارهی چیزهای عجیب بسیار.
امروز میخواهم شعری جدی بنویسم با …