عریانند درختان،
پاییز
اسبهای مه را به رود میرساند.
آن دورها،
در دوردست،
سگها پارس میکنند و پارس میکنند.
ارابههای کوچک از دروازههای تنگ میرسند
یکی یکی،
بیسرنشین
و محو میشوند.
میگویند اشباح آدمی را تسخیر میکنند
اگر دل به خواب رود
زیر درخت راج.
ولی اشباح،
جز خاطره نیستند.
شب زودترک از راه میرسد
و زمستان زود از راه خواهد رسید
چنان چشمهای ژرف،
سرد.