حتی فردا هم زندهام
که لازم نیست تردید کنی
در موها و ناخنهایم هنوز زندهام
که بدون قلب رشد میکنند
حتی فردا هم زندهام
در کتابهای دستمالی شده و جورابهای کهنه
که تو آنها را فراموش کردهای
زیر میز در گامهای اکنون من
حتی فردا هم زندهام
لبخندی بر زبان یک دوست
با نوشتههای تزیین شده در شناسنامهام
که در لاهه میتوانی بگیری
حتی فردا هم زندهام
دقیقن مثل امروز
به شهادت اشیا و آدمها
که از من و برای من سوالی است.