دست‌هایم می‌لرزند…

دست‌هایم می‌لرزند…


چرا گریستن از سرِ درد
وقتی هر سرپناهی
تو را پس می‌زند؟
چه سعادتی‌است در گریستن؟
آری گریستن انگار، تنها از خوشدلان ساخته‌است.

گاه‌ به ‌گاه، تو نیز می‌خواهی گریه کنی؟

باران، به کوک، بر طاقچه
بسی دلواپسی در تو
که چطور این روز را به پایان برسانی
وقتی پنجره را می‌گشایی و
سرما می‌لرزاندت
و نمی‌دانی که چه فایده‌ای‌است در گرما

که چرا باران هست و چه می‌گوید با تو

آه، گرما یعنی ملال
و باران ویولن شاعر است
و نمی‌دانی که چرا می‌نوازد هنوز
وقتی کسی نیست تا بشنود
و صدایی با تو می‌گوید آرام

که فرا رسیده است

زمان پایان.

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.