پراگ صد مناره
با انگشتهای تمام قدیسان
انگشتهای عهدشکن
انگشتهای آتش و طوفان
با انگشتهای یک موسیقیدان
انگشتهای مست زنی که به پشت دراز کشیدهاست
انگشتهایی که ستارگان را لمس میکند
بر لوحهی شب
با انگشتهایی که غروب از آنها جاری میشود
با مشت بسته
انگشتهای بیناخن
انگشتهای کوچکترین کودکان و تیغهی تیز علفها
انگشتهای مقبرهای در ماه می
انگشتهای زنان گدا و دستهی کارگران
با انگشتهای رعد و برق
با انگشتهای زعفرانهای پائیز
با انگشتهای قلعه و پیرزنی با چنگ
با انگشتهای طلا
انگشتهایی که از میان آن پرندهی سیاه و طوفان صفیر میکشند
انگشتهای بندرهای دریایی و کلاسهای رقص
با انگشتهای یک مومیایی
انگشتهای آخرین روزهای هرکول و آتلانتیس مغروق
انگشتهای مارچوبه
با انگشتهای تبهای صدو چهل و چهار درجه
و جنگلهای یخزده
با انگشتهای بیدستکش
انگشتهایی که برآنها کندویی خانه کردهاست
با انگشتهای درختان کاج
انگشتهایي که نیلبکی را به سخره میگیرند
در ارکستر شب
با انگشتهایی که روماتیسم از شکلشان انداختهاست
انگشتهای توتفرنگیها
انگشتهای آسیابهای بادی و یاسهای شکفتهی بنفش
انگشتهای چشمههای آب معدنی و انگشتهای خیزران
با انگشتهای شبدرها و صومعههای باستانی
انگشتهای نشانهای گچی فرانسوی
انگشتهای فاختهها و درختان کریسمس
با انگشتهای واسطههای غیب
با انگشتهای اندرزگو
با انگشتهایی که پرندهای در پرواز آنها را پاک کردهاست
با انگشتهای زنگهای کلیسا و کبوترخانهی قدیمی
با انگشتهای تفتیش عقاید
با انگشتهایی که خیساند تا جهت باد را معین کنند
با انگشتهای گورکنها
انگشتهای دزدان حلقهها
بردستهایی که آینده را پیشبینی میکنند
بر دستهایی که اوکارینا مینوازند
با انگشتهای بخاری پاککنها و سنت لورتو
با انگشتهای گلهای صدتومانی و فوارهی آب
با انگشتهای زنان گنهکار
با انگشتهای آفتابسوختهی عریانی
با انگشتهای صبحهای شیریرنگ
با انگشتهایی که به بالا اشاره میکنند
با انگشتهای بریدهی باران و کلیسای تین بر درخشش شامگاه
با انگشتهای میزبانان بیحرمتشده
انگشتهای وحی
انگشتهای بلند بیمفصل
انگشتهایی که من این شعر را مینویسم.
پراگ صد مناره
اثری از : محسن عمادی ویتسلاو نزوال