همزمان با آغاز خانهی شاعران جهان، با ناشری در ایران پروژهای را آغاز کردیم برای انتشار کتابهایی از شعرهای جهان. کار نشر آن کتابها به دلایل مختلف منجمله محبت حضرات سانسورچی تا به امروز متوقف مانده است:
– خوانندگان واقعی ما، شاعران و منتقدان حرفهای در ایران نیستند. خوانندگان واقعی این سایت، همین کسانیاند که این صفحات را در فیسبوک یا گودر یا شبکههای مشابه به اشتراک میگذارند، در وبلاگهایشان نقل میکنند یا خیلی ساده صفحات را برای خودشان نگه میدارند و پرینت میگیرند. شعر در فضای رقابت خوانده نمیشود. لذا این سایت رقیب هیچ مجموعهای نیست. کار خودش را میکند. خیلی روشن، کسانی که به دنبال حرفهی شاعری یا مترجمی شعر هستند، بهتر است بروند و آثار بزرگان را بخوانند. کتابهایی هم که از شعرهای این سایت استخراج میشود، صاحب چنین خصلتیاست. مخاطبان آن، همان خوانندگان ناشناس همیشگیاند.اگر این مجموعه روزی به این هدف برسد که در کشور ما شعر(تاکید میکنم شعر، نه مولف یا مترجم) بیشتر خوانده شود، سعادتمند بودهاست.
– مجموعهی خانهی شاعران را خوشبختانه شاعران خوبی در دنیا دنبال میکنند. اگر شعرشان در این سایت آمده باشد در خبرهاشان نقل میشود یا در رزومههای حرفهایشان میآید. تصور من از آغاز این بود که در ایران به جای چاقکردن ناشران بزرگ، باید از ناشران کوچک و بخصوص ناشران شهرستانی حمایت کرد. در عوض در غرب باید با ناشران بزرگ کار کرد. این شیوهای است که شاید دلایلش ناگفته روشن است و توضیح مبسوطی نمیخواهد. شعر، نه در بند مافیای روزنامهایست و نه در بند مافیای نشر. زندهاست تا وقتی حتی یک نفر آن را میخواند. بنابراین به رغم تمام باوری که به ادبیات جدی جهان دارم، در ایران از ادبیاتی دفاع میکنم که مردم آن را میفهمند و میپسندند نه ادبیاتی که تنها کارش مقهور کردن خواننده با چند اسم و تئوری و شعبدهبازیاست. بر خلاف ساختار حاکم بر هرمهای موازی حرفهایچیها در ادبیات ما، شعر باید مستقیمن به قاعدهی هرم برسد، به مردمی که فکر میکنند، پرسشی دارند یا شعر خوبی میخواهند، برای کارت تبریک تولد، برای سوگ یک دوست، برای نامهای به معشوقشان و همهی کاربردهای زندگی روزمره. برای همین خوشبختانه تا وقتی در فضای اینترنت میشود آزادانه جستجو کرد، دنبال یک واژه گشت و به شعری از کاوافی رسید، لازم نیست که هیچ روزنامه یا هیچ شخصیت فیالمثل معتبری ارجاعی به هیچ کاری داده باشد، خواننده پیدایش میکند. حجم روزافزون بینندگان این سایت گواه این واقعیت است.
– چندی پیش در پاسخ به سوالهای یک خبرنگار جوابهایی دادم. پاسخهای من از دو جهت به این نوشته مربوط است. یکی از جهت اشاراتم به سیستم نشر در ایران و اساسن دفاع از نشر آزاد که گفتم «انتشار(منظورم نشر کلاسیک)، معصومیت تجربه را از ما میگیرد و سنگینمان میکند. از طرف دیگر، ناشران ما محافظهکار و بستهاند. من ناشر با سواد نمیشناسم. این معضل، مختص فقط ایران نیست، تقریبن همهجای دنیا اینطور است. وقتی قرار است سرمایه حرف اول را بزند، همین میشود. خوشخیالیها و امیدهای آغاز قرن بیستم در جنگ اول و دوم به باد رفت و همان اندکی که باقی ماندهبود هم در دورهی جنگ سرد از آدمی سلب شد. از آنجا که ناشران، بیسوادند و تنها به فکر جیبشان، مشاورانی انتخاب میکنند که همانقدر کممایهاند.وضعیت این مشاوران، از وضعیت ناشران هم اسفبارتر است، چون آنها از یکسو در نقش پااندازان عرصهی فرهنگی ظاهر میشوند و از سوی دیگر خودشان را به کانونهای قدرت و سرمایه میمالند.منتها گذر زمان و تماس نزدیک با شاعرانی که برای شعرشان به قدرجانم ارزش قایل بودم، به من یاد داد که به جای ارتباط با «خشم»ام نسبت به بلاهت این جهان، باید با «احترام و آرامش»درونم ارتباط برقرار کنم، به تعبیری همان احترامی که به خلایق میگذاری، هرچقدر هم که ابله باشند و این یعنی پذیرش فاصله.» و نیز در مورد وضعیت شعر جدی در جهان که گفتم «شعر جدی در همهجای دنیا وضعیت مشابهی دارد چون مردم قرار نیست فکر کنند. مردم ترجیح میدهند زندگیشان را بکنند به همان شیوهای که سعدی میگفت:خور و خواب و خشم و شهوت.این اتفاق، برای شاعران بهتر است.در اقلیت بودن، انزوایی به آنها میبخشد که میتواند آنها را به شعر نزدیکتر کند. من روزی را که هیچکس کتاب شعر نخرد، جشن خواهم گرفت، به دو دلیل: اول اینکه شعر برای فروش نیست، دوم اینکه شاعران دست از این رقابت مضحک برای عرضهی خود بر میدارند، چون ناامیدی یکی از بهترین درمانهاست.» این اشارت رادیکال من، به شاعران بر میگردد و فضای تاسف برانگیز حاکم بر اهل هنر در سرزمینمان، نه به خوانندگان شعر. در واقع در نظر من، شاعر باید کار خودش را بدون هرگونه امیدی به خرید کتابها انجام دهد. خرید و فروش کتاب، متعلق به ساحت سرمایه است و ربط روشنی به شعر ندارد. حتی ربطی به این ندارد که چه شعری خوانده میشود. شعر باید باشد، آزاد، در دسترس همه. چون شاعر برای همه مینویسد. در سرزمین ما هم، کسی با نوشتن شعر، نان شبش را در نمیآورد.
– در ادامهی باور به اینکه شعر برای فروش نیست، شعرها در سایت آزادانه نقل میشوند. انتشار الکترونیکی هیچ لطمهای به هیچ ناشری وارد نمیکند. معنای کتاب پس از اینترنت چیز دیگری است. کسانی هستند که حوصلهی خواندن روی اینترنت ندارند. کسانی هستند که اینترنت را نمیشناسند. کسانی هستند که میخواهند به سفر بروند و دلشان هوای شعر میکند. کسانی هستند که میخواهند شعر کادو بدهند. گروهی هم شعر را مزهمزه میکنند و برایشان خواندن در اینترنت کفایت نمیکند، جسم شعر را روی کاغذ دوست دارند. تقریبن همهی شعرهای کاوافی آنلاین هست ولی کتابهایش را هم خیلی از ما در خانه داریم. آرزوی روزی را دارم که کتابهای شعر بدون دخالت و حضور قدرتها و سرمایه به مردم برسد. آن روز، قطعن شعر خوانده میشود. شعر خوب، دیده میشود. شاید آرزوی میشل فوکو نیز روزی برآورده شود، آنجا که روزی را انتظار میکشید که کتابها بدون نام مولف منتشر شوند.
عبارتی…
اثری از : محسن عمادی