من آبم رهایم کن بگذار بروم.…
ادامهی مطلبچاله
بر دروازه شهر چاله ای است انگار از آن این جهان نیست.…
ادامهی مطلبسنگریزه
سنگریزه خیال میکند تو آبی.…
ادامهی مطلبآب
آب دنبال تو میگردد حتی به پای تو میافتد.…
ادامهی مطلبشاخه گل | لندی
به خاطر يک شاخه گل،
دخترها منتظر میشوند
تا به باغبان سلام کنند.…
سمت کوهها | لندی
ای گلی که سمت کوهها میرويی،
آب دادنات با من،
فقط بگو مال کهای؟…
دلم | لندی
دلم عين يک بچه است،
حالا گريه میکند و
گلهای باغِ آن غريبه را …
آهای مسافر | لندی
آهای مسافر!
از نگاه کردن سير شدی
يا دوباره صورتم را برگردانم؟…
لانه | لندی
گیسوانام را کوتاه مکن مادر!
بگذار آنها را بر شانه بیفشانم.
درخت هرس شده…
دارو | لندی
هر برگ بوتهی کنار چشمه،
داروی همه دردهاست.
گوشهی چارقد دخترکان
نوازششان میکند
وقتی …
قرار | لندی
اگر میخواهی مرا ببينی،
قرارمان آنجا که من
دلو آبم را پر میکنم.
اينبار …
دعا | لندی
يارم را نگاه کن!
آن طرف رودخانه دارد دعا میکند.
حتما خدا قبول نمیکند،…
چتر | لندی
يک بغل از گلها برايم بچين
تا بر پيشانیام
چتری بسازم.…
ستارهها | لندی
يارم گلها را از دست من نگرفت!
سفيرانی از ستارهها برايش میفرستم
تا قانعاش …
پشت سرت ايستادهام | لندی
با گلی در دستم
پشت سرت ايستادهام.
يا گل را بگير
يا بگذار بروم!…
چشمهای شور | لندی
گل سرخی را پرت کردهای به سویم.
دست مريزاد!
حيف که چشمهای شور بو …