با دستانت
که آهنگی هدایتشان میکند،
آهنگی که سربسته به خاطر میآوری،
میگویی خداحافظ …
به مادرت درآ | آنتونیو گاموندا
بر لبهایت | آنتونیو گاموندا
بر لبهایت
کلمات ناشناخته شکل میگیرند
و نامشهود
به لطافت
دور تو میگردد.…
چهرهات در آینه | آنتونیو گاموندا
صدای گریهات را میشنوم | آنتونیو گاموندا
گلی نامرئی | آنتونیو گاموندا
با زبانت که بر آن
یک بیخبری درخشان میگذرد
حرف میزنی
از گلی نامرئی.…
کور بودم در نور | آنتونیو گاموندا
گیسوان تو | آنتونیو گاموندا
گیسوانت در دستان من
و بارقهشان برگذشته از ازدحامهای نامشهود
از لحظاتی که مدام …
گریهات | آنتونیو گاموندا
تو همان برفی | آنتونیو گاموندا
برف را میبینی
آمیخته به برگهای بو.
در چشمهایت
سفیدی و سایه را نگه …
وضوح تو | آنتونیو گاموندا
نگاهم کن! | آنتونیو گاموندا
در چشمهایت | آنتونیو گاموندا
یادت رفته نگاهم کنی | آنتونیو گاموندا
دور | آنتونیو گاموندا
چون آهنگی که از دوردستان میشنویم
لمس میکنم دستان دورت را
در خویش.
چنین …