آتش از کبريت جسم میيابد
نفسی زنده با سيمای خود،
با درخشش خود، عمر کوتاه خود.
از شعلههايش گازها برمیخيزند،
بخشيدنِ بال، لباس، حتا بدن:
شيئي کاملاً جنبنده، پرتحرک.
اينها همه سريع اتفاق میافتد!
تنها سر است که قدرت آتشگرفتن دارد
وقتی که با واقعيت خشن برخورد میکند
- صدايی شبيه شليک تپانچه!
اما زود آرام میگيرد
راست میايستد، سريع، بادبانی بادافتاده
مثل قايق مسابقه
سفری بهدرازاي چوب خويش
به دشواری به پاياناش میبرد
به جا میگذارد
کلاهی سياه مثل کلاه کشيش دهکده.