برای ژان-پل سارتر
و سیمون دو بوار
یک پردهبالِ چابکپرواز، راهراه ببرگونه ـ گربهای در ظاهر، در عمل با حجم بدنی بزرگتر از مگس اگرچه با بالهایی نسبتاً کوتاهتر پُرجنبوجوش و بیشک کمی کُندتر. بیتوقف در جنبش است زنبور با سرعتی که لازمهی یک پرواز در محیط فوق بحرانی است (مثلاً نچسبیدن به کاغذ حشرهکش یا عسل).
انگار در وضعیت بحران دائمی زندگی میکند، بحرانی که تعبیر خطرناکیِ اوست. نوعی شوریدگی یا بیخردی ـ که برای چنان استعدادی به تندخویی در نوسان، چون زهی سفتبسته موسیقیِ طنیندار میسازد، و در نتیجه سوزش یا گزشی ایجاد میکند که نشانگر تماس خطرناک است.
به هر سو میجهد ملتهب با دنبالهای برای فروکردن. میان آلوهای سبز یا بنفش، منظرهایست واقعی: چه دستگاه کوچک ویرانگری، فوقالعاده، نیشدار، ماهرانه.