شاهدخت زندانی هیچ،
شاهدخت زندانی بخت،
شاهدخت زندانی مرگ،
شاهدخت مغاک میان نگاه.
شاهدخت شب شمشیر،
شاهدخت شب ساکن،
شاهدخت شبی که میریزد،
شاهدخت بیعشق و عاشق.
نورِ اندوهِ شهدختیات
در وضوح این سوگ میدرخشد
در نوری که نه آغاز دارد و نه انجام میپذیرد.
نورِ زیبایی شهدختیات
در ابدیت این لحظه میدرخشد
شاهدختِ هراسان از شهدخت بودن.