باران میبارد در درون من.
تصويرت، ديوار من است
قهوهام، خون تو.
بالش، درخشش صبحی است
با خاطرهی سرت.
آه، روح از نفس افتادهام،
نوکر خاموش
کلمات را پاک میکند
از ماشينهای سرقتی.
اثری از : فرانک لیما محسن عمادی
باران میبارد در درون من.
تصويرت، ديوار من است
قهوهام، خون تو.
بالش، درخشش صبحی است
با خاطرهی سرت.
آه، روح از نفس افتادهام،
نوکر خاموش
کلمات را پاک میکند
از ماشينهای سرقتی.