چوپانِ بره به دوش
به سوی مرگاش نبر!
بستری از برگها فراهم کناش
بگذار بیاراید خواب
رامتنیاش را.
نی بزن، نیبزن چوپان!
بیدار بمان و
برگردهی تپهها
احضار کن توازن را
تا برف بیاید و
پاک کند
تمام معانی را.
تا همیشه
همیشه
همیشه را
پلکهایش بسته شوند.

نیبزن چوپان
اثری از : محسن عمادی کلارا خانس