در لحظه

در لحظه


مرد، حضور زن را احساس کرد
زن نیز چیزی را انکار نکرد
با مرد کتابی خواند،
با انگشتِ به‌یادآوری
زنگ در را فشرد
و شادمان بود
وقتی کودکی در را گشود.

درست از جای لب‌های مرد می‌نوشید
کنارش می‌لرزید،
وقتی چشم‌هایش را
با شمع‌های بیداری و شعر می‌سوزاند
و از آن روز معین مدور
وقتی مرد را دید
که بلیط تراموا جمع می‌کرد
بر ایستگاهِ آخر عشق‌های ناشاد
هرگز رهایش نکرد.

بی‌تزویر بود، صبور و معتدل
و اگر مرد بر تنش دست می‌کشید،
سینه‌ی بینوایی را می‌یافت
چوبی‌
بریده انگار بر تن عروسکی.

اما یک‌بار
وقتی آن‌ها از خیابان می گذشتند
زن شتابان گفت:
«نیمی از نعل اسب! خوش اقبالی می‌آورد؟»
و مرد پیش از آن‌که بتواند به او جواب بدهد
همدلانه در آن لحظه میخکوب شد
در آنی که مجسمه نمی‌داند چطور به زندگی درآید
و موسیقی که چگونه زندگی کند
و شعر تا چه‌سان بمیرد…

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.