این گونه است

این گونه است


هر بار بیشتر سقوط می کنم

دورتر از سطوحی

که به گذر گام های سربازان

مجازات شده اند

دورتر از آن  شیرین زبانانی

که به شانه های من تکیه می دهند

و می خوا هند جلویم را بگیرند انگار که تکه زمینی درحال رانش باشم

خونم را کنار تنم می بینم

که به سان گردبادی منجمد کننده فرو می افتد

و این زبان

این گلو که آماده است

که خاموش کند صدای آن قطره آبی را که می توان شنید

درهر وداعی

این زبان و این گلو که جهان را چنین برایم ملال انگیز کرده اند

کاش بی برزبان آوردن کلامی می رفتند

آن پایین

گمشده در نوری

که مرا چون لاشه های دیگر در میان گورها می پذیرد

کنار خطر نام هایی که به غبار بدل می شوند

با اندوه دور آنان که نمی توانند از سفرهایشان بگویند

در چپ و راست آنان که بی اندازه تنهایند

 در انتظرت می مانم

درباره‌ی فرشته وزیری نسب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.