مادر!
میدانم مرا به چه فروختی:
به آن دروازهی بلند
که مرگش مینامند.
آنجا در جهانِ آینههایش
باید با خود روبرو شوم
چون کودکِ خویش
با آوازهایی که یادم دادی
با زیبایی، با قصهها
با نگاههای ژرف، با شیر
با بوی عرقِ دایهام
امن
در آغوشاش.

آن دروازهی بلند
اثری از : محسن عمادی گونار اکلوف