در آن پاییز که غژغژ میکنند درهای پارک
و قدمها بر زمین، زیر ردپاهای گلآلود
که در آن صفها کشانکشان
در راه گورستان
وقتی پیرزن خمیده، همراه زوار میشتابد
آندم که پیرزن فهرستاش را بیرون میآورد
آلبوم قدیمی عکس بوی نعنا خواهد داد و
کودک ورق میزند آن را
دوباره و دوباره
تصاویر با عطر محزون زنان قدیمی
در آن پاییز
وقتی رطوبت از دیوارها پایین میخزد
مثل عطری که میگریزد
از لباس عروسی پیرزنی
که میشتابد
به تعجیل در گورستان
آه، مکنت!
پسر میایستد با صورتی سرخ
بالای روسری کهنهی ابرها و کفها
بالای سیمهای زنگزدهی تاج مادربزرگش
که در گوشهای حالا با آنها بازی میکند
در آن پاییزِ محزونتر از یک مجلس ترحیم
که تصویرش روشنتر مینماید از گذشته
با پیشسینهی کوتاه
که پسر سرخ میشود از خجالت
وقتی بیهوا نگاهش میکند
و با چشمهای خجل
زیر چشمی بر میگردد به او
انگار به تمثال قدیمی مریم مقدس
در آن پاییز
انگار از میان مهها و سرب
مادربزرگها از شمعها از گورستان خود را میکشانند
کزکرده زیر شمدهای خاکستری
و قدمزنان با چوب زیر بغل
به راهشان
بیاحساسِ آنکه رها کردهاند در آلبوم عکس
انگار در حمام عمومی، بدنهای شادابشان را
و وقتی زنگها شنیده شوند
صلیب میکشند
دعا میکنند برای نوههاشان
و هرکدام با عصای زیر بغل
میشتابند به خانه
بر زمین خیس
با قدمهایی گلآلود
در پارکها
با غژاغژ درهایی که بسته میشوند.