مردی فکر میکرد:
کی میتوانم حتی یک دقیقه به او فکر نکنم؟
حالا؟
رفت و نشست
و یک دقیقه به او فکر نکرد.
وقتی بلند شد تا دوباره راه برود، به فکر کردن ادامه داد
و دوباره ادامه داد، بدون وقفه
به او.
اثری از : تون تلگن شهلا اسماعیلزاده
مردی فکر میکرد:
کی میتوانم حتی یک دقیقه به او فکر نکنم؟
حالا؟
رفت و نشست
و یک دقیقه به او فکر نکرد.
وقتی بلند شد تا دوباره راه برود، به فکر کردن ادامه داد
و دوباره ادامه داد، بدون وقفه
به او.