از «ده ترانه برای یک دوست»

از «ده ترانه برای یک دوست»


 7

این سوگواری، این بیقراری

تشنج های داخلی، جزیره ای نامتناهی

تنهایی درونی، بدن رو به مرگ –

این همه را وامدار توام.

و چه بزرگ بودند

این نقشه ها – کشتی ها

دیوارهای بزرگ از عاج، کلمات زیبا،

وعده ها، وعده ها. و چون دسامبر از راه رسد،

اسبی پیر بر فراز آب،

شفافیتی مضاعف، خطی در میان هوا –

همه تحقق نیافته به واسطه تله زمان

در سکوت مطلق. بعضی از صبح های شیشه ای،

باد، روحی میان تهی، خورشیدی که نمی توانم ببینم-

 

اینها را هم وامدار توام.

 

1980

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.