1
مگذار این عشق کور کند یا تعقیب کند مرا
و مگذار که هیچوقت دریابد مرا.
بگذار از تعقیب شدن رهایی بخشد مرا
از شکنجه شدن.
از اینکه او صرفا می شناسد مرا.
مگذار آن نگاه سرگردان شود در میان لاله ها
چون آن شکل های کامل زیبایی
پدیدار می گردند از نوری میان سایه هایی.
و خداوندگار من سکنی می گزیند در سو – سویی در تاریکی
در میان پاپیتال هایی به هم پیچیده به روی دیوار بلندی.
بگذار عشقش تنها ناخرسند کند مرا
و خسته از خستگی.
و بگذار خُرد و حساس بسان عنکبوت ها و مورچه ها
کوچک شوم با این همه شکنندگی.
بگذار این عشق تنها به گاه جدایی ببیند مرا.