سايههای مردم و اشيا بلندتر میشوند از پاييز تا زمستان بلندتر میشوند، بیتوقف وقتی مردم و اشيا کوچکتر میشوند. مردم، تاحدی آنها را میشناسم ذهنهای شهوانی، در تنهای سياسی. وقتی جوانتر بودم درست نفهميدهبودم فکر میکردم ميل در تن میزيد و ذهن حرکتی سياسی دارد شايد هنوز درست نشناختهام اين دنيای رو به تاريکی را که سایههای مردم و اشيا از آن میگذرند.
