حالا او مرده. چطور بايد بازوهای عشق حقيقیام را از باد و برف بازشناسم؟ با هيچ مردی روبرو نمیشوم، در ميدان يا خانه حتی در خيابانی که صدها تن میگذرند. گرد و خاک عجول هرگز چهرهای ندارد. ديگر، نه حتی انسان هم در مرد يا در زن… حالا او رفتهاست چرا بايد عزا بگيرم برای عشق حقيقیام بيشتر از گل و لای، بيشتر از گل يا سنگ؟
