چه دشوار
طولانیکردن همهچیز
از یک حیات،
چه دشوار
کوتاه نهادن همهچیز
ای حیات …

چه دشوار
طولانیکردن همهچیز
از یک حیات،
چه دشوار
کوتاه نهادن همهچیز
ای حیات …
ای کتاب،
نخواه که بمانی به هر گوشه،
در تنهایی.…
ترانهی کوتاه، ترانهی کوتاه،
بسیار، بسیار،
عین ستارگانِ آسمان
عین شنهای ساحل
عین علفهای …
ترانهی من
بخوان،
پیش از آنکه خوانده شوی!
موهبت و شور ببخش
به آنکه …
گفتم، که دیگر حقیقت داشتم. ناگهان کسی آمد و از دیگری حرف زد و …
ادامهی مطلبیک لحظهی پیش، داشتیم حرف میزدیم: «بیست سالِ دیگه، وقتی من چهل و پنجساله …
ادامهی مطلببرگ خشک را
به سمت نوری گرفتهای که مشتاق اوست
یا نور را
به …
ریشهها و بالها. اما باشد که بالها ریشه کنند و ریشهها پربگیرند.…
ادامهی مطلبتنهایی تنهاست.
و تنها تنهایی مییابدش
که موج تنها را مییابد
بر دریایی تنها …
تو ای واژه
ای از دهان من،
طرح افکنده به احساسی
که منات میبخشم.…
سیاه نیست غروب،
غروب کامل!
خون است آری
که به پیش میرود
میلاد قرمزدانهایست.…
نقاشی که نقشام زد
در این کنج تاریک حیات
چنین نیکو
که به حقیقت …
مرو ای خاطره
مرو!
محو مشو ای چهره چنین
چنان که به مرگ!
نگاهم …
ای رویا
ای مرگ
نامرئی برادران من
ژرفترین برادران من
برادرانام
در هیچ!…